بابای من هیچکدوم از سختگیری های یه بازنشسته ی ارتش رو نداره... خشک و سفت و مقرراتی هم نیست...آشپزی میکنه در حد بمب... و قربون صدقه ی منم میره اشکش درمیاد... تا این حد...
آممااا... یه نظم خاصی در بسته بندی و چیدمان وسایل داره... ظرف و ظروف... کتاب... خوراکی های فریزر... یکی از وسواس هاش اینه ظرف و مظروف فیکس هم باشن... :/ ینی کافیه شما از سوپ تو قابلمه دو قاشق برداری میگرده یه قابلمه با حجم دو قاشق کمتر پیدا می کنه و ظرفشو عوض میکنه...:/ یا حتی ممکنه دوتا ظرف خیلی کوچیکترش کنه اما فیکس... خب چراااا؟ واقعا نمیفهمم چی انقدر میتونه آزارش بده:/
اینارو درواقع گفتم چون بیشتر اوقات ظرفشو من میشورم...:/
خدا حفظشون کنه براتون 🙏
+
منم نمیفهمم داداشم تو ارتش نبوده ولی بعضی وقتا یه همچین نظمی رو داره :|:)
که من قشنگ به ستوه میام :|
چون گاهی وقتا پیش میاد آدم حوصله خودش رو نداره چه برسه به شستن ظروف و مرتب کردن همه چیز کنار هم :|
منم مثل خودت کوزت وار همیشه ظرف میشورم :|
البته اونم گاهی میشوره ولی نه مثل من کوزت وار بشوره :|
که غرهای داداشش رو نشنوه :دی
البته گاهی هم پیش اومده برای اینکه فکرم آزاد بشه ظرف میشورم ولی واقعا گاهی پیش میاد آدم حوصله خودشم نداره چه برسه به نظم دادن به همه چی :|
سلام بر نار خاتونم عزیز ❤
البته داداش من در کودکی پیش خواهرم قبلا تو پادگان نظم و ترتیب قشنگ آموزش دیده :|:)
و الان قشنگ عین این ناظم های مدرسه در امور پاکیزگی خونه و کاشانه و ... عمل میکنه :|
از خدا صبر برای هردویمان مسئلت میدارم :))