خیلی اصرار میکنه وویس هایی که واسه قانون جذب خریده رو گوش کنم... بهم میگه من حالم خیلی فرق کرده-واقعا هم فرق کرده- چطوری قبول نداری؟ میگم من هرکاری که یه نفر با اعتقاد انجامش بده رو رد نمیکنم... میگه تو گوش نمیدی ولی تمام کارایی که میگه بکنید و تو داری میکنی بدون اینکه بدونی... میگه  خیلی بچه پررو ای... اون چیزی که من با گریه سر نماز میخوام تو با قلدری میگی باید بشه... میگه من منتظر میمونم که ایا قبول کنه ایا نکنه... ولی تو میگی قبول کرده و منتظر میشی تا بشه... میگه ایمان و توکلت خیلی قویه ولی خبر نداری!! 

میگه وقتی منتظر اتفاقای بد نمیشینی اتفاقای بد کمتر میفته... میگم نمیدونم انتظار من و رخداد این اتفاقا ربطی به هم دارن یا نه ولی این جبر هم مسیر با اختیار هم نمیشه کاریش کرد دیگه... وقتی اینو میگم میگه ببین چقدر ایمانت قویه:) خیلی دوست داره از من یه موجود مقدس بسازه... چیزی که ابدا نیستم:)