همیشه مهم بوده... الان مرگ و میر کرونا رو به خاطر نزدیک بودن زیادی میشه دید چون یه کالبدی ازش میمونه ولی خیلی از مرگ و میر ها به خاطر نزدیک شدن زیاد دیده نمیشه... مثلا خود من همین چند روز پیش... یه قسمت دیگه م هم مرد از بس که فاصله اجتماعیم رو با یه آدم ناحسابی رعایت نکردم و زد بخش اعظمی از خوشبینی وجودمو کشت... تو هیچ اماری هم نمیاد جسدی هم نمیمونه که معلوم شه... فقط بوی لاشه ش میتونه تا همیشه اذیتم کنه... یا میتونه باعث شه منم بزنم بخش خیرخواهی وجود یکی دیگه رو در آینده به خاطر لاشه ی درونم بکشم و یه جسد بذارم رو دستش... و اونم بزنه یکی دیگه رو بکشه و همینجوری یه اپیدمی و بعدشم پاندمی رخ بده ... ولی اگه فاصله مو با اون ادم ناحسابی بر اساس چراغ خطر ها -که چشامو روش بستم-  رعایت میکردم این زنجیره ی قتل های خاموش و قطع کرده بودم... اینجوری دنیا هنوز یکم قشنگتر بود...